بیوگرافی کامل پوبون
بیوگرافی کامل پوبون 2022
امروز در خدمتتون هستیم با بیوگرافی کامل پوبون بهترین خواننده رپ فارسی | لطفا نظرات خود را با ما به اشتراک بگذارید، گرد آوری شده در وبسایت گلچین 98
◎◎✧ زندگینامه پوبون ✧◎◎
پوریا بنکداری متولد 16 آذر 1372 در تهران، خواننده، فعالیت خو را بصورت اتفاقی از بازیگری شروع کرد، و در نهایت رشته مورد علاقه اش آهنگسازی و خوانندگی را ادامه داد و درحال حاضر ساکن کشور کانادا می باشد.
◎◎✧ خانواده ✧◎◎
پوریا آخرین فرزند خانواده است و یک خواهر و دو برادر بزرگتر از خودش دارد. سال 1382 وقتی 10 سالش بود هنگام بازی فوتبال با بچه های کوچه توسط یکی از همسایه هایشان برای بازی در یک تیزر تبلیغاتی کشف استعداد شد، و با رضایت خانواده خود در جلوی دوربین ایفای نقش کرد.
◎◎✧ حرفه ی موزیک ✧◎◎
در کنار بازیگری از سال 1383 مشغول به یادگیری موسیقی الکترونیک شد، و با هنرمندان مختلفی روی تنظیم و ایده پردازی کار کرد. تا اینکه سال 1391 اولین آهنگ مستقل خود را بنام Faraway منتشر کرد.
او سپس با قطعه دیوونه، حیف و قلب شیشه ای به اوج شهرت خود رسید.
◎◎✧ ازدواج ✧◎◎
پوبون با دختری اصالتن ایرانی، ساکن در کانادا ازدواج کرده است که نام این خانم جزمین میباشد و وی در رسانه مجازی از رسمی بودن ازدواج خود خبر داد.
◎◎✧ علایق های پوبون ✧◎◎
پوبون علاقه ای زیادی به فوتبال دارد که تیم محبوب وی پرسپولیس میباشد و تیم خارج از کشور هم یونتوس است.
غذای مورد علاقه ای وی عدس پلو میباشد.
◎◎✧ داستان آشنایی با همسرش ✧◎◎
از زبان جزمین : حدود دو سال پیش توی ماشین یکی از دوستام اهنگ پوریا رو شنیدم و برای اولین برای بود که صدای پوریا رو میشنیدم.
من بعد اینکه رفتم خونه توی اینستاگرام سرچش کردم و من حتی نمیدونستم قیافه پوریا چه شکلیه
ولی بعد اینکه سرچش کردم دیدم خیلی پسر خوشگلیه و چندساعتی مشغول دیدن پست های اینستاگرامش شدم و خیلی ازش خوشم اومد از اخلاق و اکت هاش.
من پوریا رو فالو کردم و چندتا از پست هارو لایک کردم و بعد از چندساعت از نوتیف دیدم که پوریا منو فالو کرد
از زبان پوریا : منم از جزمین خوشم اومد و فالوش کردم و اصلا فک نمیکردم رابطه ما انقد جدی بشه
من اوایل ویروس کرونا گرفتم و حال ناخوشایندی داشتم و بعد از خوب شدن حالم تو قرنطینه که بودیم باهم شروع کردیم به حرف زدن
از زبان جزمین : بعد از چندماه من یکی از دوستامو دیدم که باهم شروع به حرف زدن کردیم و بحث به پوریا رسید که دوستم گفت که چرا به پوریا پیام نمیدی و… منم چون اوایل زیاد مغرور بودم گفتم من چرا باید پیام بدم و…
و بعد از چندساعت حرف با دوستم راضی شدم به پوریا پیام بدم و قرار بذاریم و بریم بیرون
اوایل کرونا من اجازه نداشتم به کانادا بیام بدلیل یسری محدودیت هایی که گذاشته بودن.
منو پوریا قرار گذاشتیم بریم مکزیکو ولی مامانم اجازه نداد که برم.
به پوریا گفتم قرار بذاریم من بیام تورنتو و همو ببینیم. و یسری اتفاقاتی افتاد و خلاصه اینکه ما همو توی هتل دیدیم و خیلی از هم خوشمون اومد.
از زبان پوریا : اولین کادو جزمین به من دستبند بود و من توی هتل ازش خواستگاری کردم.
دیدگاه خود را بگذارید